Hesam Fard

www.hesamfard.ir

Hesam Fard

www.hesamfard.ir

فقط ۳ گام تا رسیدن به هدف بزرگت!

از چیزهای کوچک خسته‌ای. در اشتیاق رسیدن به یه هدف بزرگ در زندگی می‌سوزی: نوشتن یک رمان، ثروت هزار میلیاردی، سفر به مریخ.  

ولی کمتر کسی حتی جرات امتحان کردن این راه رو داره. تو آماده‌ای که یکی از این آدم‌های خاص باشی؟

۱. بهای رویات رو پیدا کن

 هر دستاوردی رو می‌شه برحسب زمان اندازه گرفت. می‌خوای رمان بنویسی؟ احتمالا حدود ۴۰۰ ساعت وقت لازم داره. می‌خوای پیانو رو تا سطح بالایی یاد بگیری؟ حدود چند هزار ساعت. به ثروت هزار میلیاردی برسی؟ برو روی حدود ۴۰،۰۰۰ ساعت یا بیشتر (و البته مقدار زیادی شانس و اقبال، گرچه اون رو هم می‌شه با زمان کافی جبران کرد.)

البته اینها تنها هزینه‌هایی نیست که باید بپردازی؛ پیانیست به هر حال یه پیانو لازم داره. ولی تمام منابعی که لازم داری در مقابل وقتی که باید بگذاری رنگ می‌بازن.

مثلا یه چیزی رو در نظر بگیر که توش مهارت داری. ببین تا همین الان چقدر براش وقت گذاشتی. و حالا چیزهایی که واقعا توشون افتضاحی چطور؟ اونقدرها وقت صرفشون نکردی. شاید بعضی از آدم‌ها سریع‌تر از دیگران یاد می‌گیرن، شاید بعضی‌ها ظرفیتش رو دارن که به نقطه‌ی بالاتری برسن، ولی فارغ از همه‌ی اینها: بزرگترین فرق موفقیت و شکست در مجموع زمان صرف‌شده است.

نمی‌دونی چند ساعت وقت لازم داری؟ کسی رو پیدا کن که این راه رو قبل از تو رفته باشه. پای موفقیت هر ورزشکار یا کارآفرین یا نوازنده‌ی موفقی، دریایی از وقت و زمان صرف شده. هرگز گول نخور که جور دیگه‌ای ممکنه.

زمان، بهاییه که باید برای هرچیزی پرداخت. اگر از این راه پشیمون نشدی، پس وقتی که لازم داری رو بسنج و بعد...

۲. بهاش رو بپرداز

تو در هر روز مدت زمان محدودی داری – درست مثل همه‌ی آدم‌ها. یه روز معمولی رو در نظر بگیر:

  • ۸.۵ ساعت – خواب
  • ۱ ساعت – رفت‌وآمد (یا حتی توی شهر شلوغی مثل تهران، ۲ ساعت)
  • ۷ ساعت – کار (۳ ساعت مفید و ۴ ساعت به بطالت و افسردگی)
  • ۲ ساعت – آشپزی، غذا خوردن، کارِ خونه
  • ۳ ساعت – تماشای تلویزیون
  • ۲.۵ ساعت – کارهای دیگه

میانگین تماشای تلویزیون در ایران روزی سه ساعته. سالی بیشتر از یک هزار ساعت. یعنی وقت کافی برای نوشتن دو رمان در کنار هفته‌ای ۶ ساعت ورزش.

اگر بتونی فقط ۲۰ دقیقه مسیرت تا محل کار رو کوتاه‌تر کنی، سالی ۱۰۰ ساعت می‌شه. آیا راهی هست که ساعت کارت رو کمی جابجا کنی که به ترافیک نخوری؟

وقتی قراره روی چیز بزرگی کار کنی، اینکه هر از چندی یکی دو ساعت وقت از این طرف و اون طرف بزنی و صرف اون کار کنی ابدا کافی نیست. ثبات کلید موفقیته. حتی اگر هر روز به مقدار کمی وقت بگذاری، روی هم جمع می‌شه و خیلی می‌شه. مثل پس‌انداز می‌مونه؛ فقط با این فرق که زمان رو توی جیبت داری و نباید برای به دست‌آوردنش زحمت بکشی. فقط باید درست خرجش کنی.

بعضی هدف‌های بزرگ – مثل فضانورد شدن – نیاز به حجم عظیمی زمان داره؛ ده هزار ساعت یا بیشتر. این وقت رو نمی‌شه با کم کردن وقت تلویزیون به دست آورد. فقط یک راه داری: اشتغال تمام‌وقت در مسیر هدفت. هر چه زودتر این راه رو در زندگیت شروع کنی، بهتره. روزی ۷ ساعت، ۵ روز در هفته براش بگذار، تا هر سال ۱۸۲۰ ساعت به هدفت نزدیکتر بشی.

فکر می‌کنی می‌تونی میان‌بر بزنی؟ شاید، یه کم، گاهی. ولی کسی یک ساله پزشک نمی‌شه. و فقط وقتی به یه خلبان اجازه می‌دیم هدایت یه هواپیما رو به دست بگیره که مجموع ساعت پرواز و تمرین مشخصی رو به اتمام رسونده باشه. و جی‌. کی. رولینگ هم نمی‌تونست هری پاتر رو در یک هفته بنویسه.

ساده است، اگرچه راحت نیست.

۳. کار رو بنداز روی غلتک

وقتی به آدم‌هایی نگاه کنی که به دستاوردهای مهمی رسیده‌ان، می‌بینی که معمولا خودشون و کارشون رو روی غلتک انداخته‌ان تا شتاب عظیمی بگیرن.

کسی که رویای نویسندگی داره – مثلا – می‌تونه با نوشتن وبلاگ شخصی شروع کنه. به مرور، نثرش بهتر می‌شه و تحسین و توجه دیگران رو جلب می‌کنه، مخاطبش بیشتر می‌شه و شاید یک کار نویسندگی نیمه‌وقت هم گیر بیاره. و در نهایت به نقطه‌ای می‌رسه که هر هفته ۱۰ مطلب می‌نویسه و یک رمان هم در دست نوشتن داره.

تعهد به کار خودش می‌تونه تبدیل به یک نیرو بشه. مثل هر کس دیگه‌ای، اراده‌ی نویسنده‌ی ما هم ممکنه گاه‌به‌گاه تزلزل داشته باشه. ولی از یک جایی به بعد دیگه اونقدرها برای ادامه‌ی کار به نیروی اراده وابسته نیست – بلکه چنان شتابی می‌گیره که حالا برای دست کشیدن از کار باید اراده به خرج بده. چون موفق شده چیزی بسازه که مجبورش می‌کنه ادامه بده، حتی در روزهایی که چشم دیدن کیبورد و کامپیوترش رو نداره.

برای بیشتر ما و انتخاب‌های حرفه‌ای ما هم همین‌طوره. کسی که شغلی می‌گیره، چه بخواد و چه نخواد، احتمالا توی اون کار بهتر می‌شه و پیشرفت می‌کنه. کسی که خودش رو عادت می‌ده هر روز به باشگاه بره، نهایتا به نقطه‌ای می‌رسه که اگر ورزش نکنه افسرده می‌شه. تعهد تبدیل به عادت می‌شه. و موفقیت با خودش موفقیت میاره.

باید کاری کنی که جایی که بیشتر ساعت‌های روزت رو می‌گذرونی همون جایی باشه که بیشترین رشد رو می‌خوای داشته باشی. و بعد هر کاری که بکنی، مثل بهمن مرتبا سرعت می‌گیره و بزرگتر می‌شه.

شاید بعضی‌ها قصدی برای رسیدن به هدف‌های خیلی بزرگ نداشته باشن، و اشکالی هم نداره. موفقیت بهایی داره، و شاید هر کسی نخواد این بها رو بپردازه.

ولی برای بعضی از ما، تصورش سخته که این کار رو نکنیم. تصور اینکه زندگی‌مون رو بکنیم و بدونیم چه کارهایی می‌تونستیمبکنیم، ولی نکردیم – واقعا ترسناک‌تر از هر بهاییه که برای موفقیت لازمه بپردازیم.

هر چیزی که خواسته‌ی تو است، انتخابش با خود تو است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد